کد مطلب:153952 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

حر در میدان نبرد
پس از آن كه قتال شروع شد و نوبت جنگ تن به تن به حر بن یزید ریاحی یربوعی رسید در جلو سپاه ابی عبدالله می جنگید و این رجز را می خواند:



1- انی انا الحر و مأوی الضیف

اضرب فی اعراضكم بالسیف



2- عن خیر من حل بلاد الخیف

أضربكم و لا اری من حیف



1- «من حر و خانه ام جایگاه میهمان است و گردن شما را با شمشیر می زنم».

2- «و از بهترین كسی كه در كشور خیف فرود آمده حمایت می كنم و از كشتن شما دریغ ندارم».

چون میان حر بن یزید ریاحی و یزید بن سفیان سابقه عداوت و دشمنی وجود داشت و یزید همواره آرزوی كشتن حر را داشت پس از آن كه حر به حسین ملحق شد یزید گفته بود اگر می دانستم موقع رفتن با نیزه بر او حمله می كردم و او را می كشتم.

و حصین بن تمیم كه از این جریان آگاه بود یزید بن سفیان را گفت: تو همیشه خیال كشتن حر را در فكر خود می پرورانیدی، این حر است، لذا یزید بن سفیان در برابر حر قرار گرفت و به او گفت حاضری كه با هم بجنگیم؟ حر گفت: آری حصین گوید: مثل این كه جان یزید بن سفیان در دست حر بود همینكه نزدیك شد حر او را مجال نداد و بی درنگ وی را به قتل رسانید.

ایوب بن مسرح خیوانی گوید: حر سوار بر اسب بود و بهر طرف جولان می داد و از كشته پشته می ساخت، چون از عهده او برنمی آمدم تیری بر چله كمان نهادم و اسب او را هدف قرار دادم، تیر شكم اسب را درید و اسب فریادی كشید و بدور خود چرخید و نقش بر زمین شد لیكن حر همچون شیر نر از جای برجست و شمشیر به دست پیاده به دشمن حمله ور شد و این رجز را می خواند:



ان تعقروا بی فانابن الحر

اشجع من ذی لبد هزبر



«اگر اسب مرا پی كنید من فرزند حر و شجاعتر از شیر بیشه ام [1]



[1] طبري ج 7/ ص 341 و 345 - قاموس الرجال ج 3/ ص 101 - بحار ج 45/ ص 13 - ابصار العين ص 120.